فرقی نمی کنه گودال آبی باشی یا دریای بی کران زلال که باشی ... آسمان مال توست ...
فرشته تصمیمش را گرفته بود . پیش خدا رفت و گفت : خدایا ، می خواهم زمین را از نزدیک ببینم . اجازه می خواهم و مهلتی کوتاه .دلم بی تاب تجربه ای زمینی است . خداوند در خواست فرشته را پذیرفت . فرشته گفت : تا بازگردم ، بالهایم را اینجا می سپارم ، این بالها در زمین چندان به کارم نمی آید . خداوند بالهای فرشته را بر روی پشته ای از بالهای دیگر گذاشت و گفت : بالهایت را به امانت نگاه می دارم ، اما بترس که زمین اسیرت نکند ، زیرا خاک زمینم دامنگیر است . فرشته گفت : بازمی گردم ، حتما بازمی گردم . این قولی است که فرشته ای به خداوند می دهد . فرشته به زمین آمد و از دیدن آن همه فرشته بی بال تعجب کرد . او هر که را که می دید ، به یاد می آورد . زیرا او را قبلا در بهشت دیده بود . اما نمی فهمید که چرا این فرشته ها برای پس گرفتن بالهایشان به بهشت بر نمی گردند . روزها گذشت و با گذشت هر روز فرشته چیزی را از یاد برد . و روزی رسید که فرشته دیگر چیزی از آن گذشته دور و زیبا به یاد نمی آورد ، نه بالش را و نه قولش را . فرشته فراموش کرد . فرشته در زمین ماند . فرشته هرگز به بهشت بر نگشت . هنوز یکساعت نیست که خونه رسیدم و دلم برای میز و نیمکت های خط خطی شده ، دعواهای خانم ناظم ، نمره های خوب و بد ، درس خوندن های زیادی ، نخونده سر کلاس رفتن ، تقلب کردن ، نشستن پشت میز ، گوش دادن به صحبت های خانم معلم ، دویدن توی زنگهای تفریح و خیلی چیزای دیگه تنگ شده ... من دلم تنگ شده حتی برای آجرای مدرسه ... آخه چرا ، چرا باید دیروز چشم به راه امروز باشم و امروز حسرت دیروز بخورم ؟؟؟!!! اما دلم برای خوابیدن زیر کولر تا هر وقت دلم می خواد ، کتاب خوندن ، فیلم دیدن ، مسافرت رفتن و خیلی چیزایه دیگه که توی تابستون بیشترمیشه داشتشون هم تنگ شده ... دلم برای روزی که نه چشم به راه فردا باشم و نه حسرت دیروز بخورم تنگ شده... ...و امسال هم تموم شد ، چه ساده نوشتیم تمام شد و چه پیچیده فکر کردیم تمام شد ... زندگی هنر نقاشی کردن است بدون استفاده از پاک کن . سعی کن طوری زندگی کنی که وقتی به گذشته بر می گردی نیازی به پاک کن نداشته باشی .
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |