دلم برای باریدن آسمان تنگ شده است ... خیلی زیاد ... تا کی باید صبر کرد ... آواز عاشقانه ما در گلو شکست حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها بهانه دل ما در گلو شکست سربسته ماند بغض گره خورده دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست تا آمدم با تو خداحافظی کنم بغضم امان نداد و خدا ... در گلو شکست کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست دنیا را ببین... بچه بودیم از آسمان باران می آمد بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!! بچه بودیم دل درد ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم ... هیچ کس نمی فهمد ...
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |