• وبلاگ : بازي زندگي
  • يادداشت : گل آفتابگردان
  • نظرات : 37 خصوصي ، 48 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سپيده 

    They rush to grow up and then long to be children again.

    عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکي را مي خورند

    Yhat they lose their health to make money,

    اين که سلامتي شان را صرف به دست آوردن پول مي کنند

    And then lose their money to restore their health

    و بعد پولشان را خرج حفظ (برگرداندن)سلامتي مي کنند

    That by thinkind ankiously about the future,

    اين که با نگراني نسبت به آينده

    They forget the present

    زمان حال را فراموششان مي شود

    Such that they live in neither the present nor the future

    آنچنان که ديگر نه در آينده زندگي مي کنند و نه در حال

    That they live as if they will never die

    ابن که چنان زندگي مي کنند که گويي هرگز نخواهند مرد

    And die as if they had never lived

    وچنان ميميرند که گويي هرگز زنده نبوده اند

    GOD’s hand took mine and we were silent for a while…..

    خدا دست هاي مرا در دست گرفت و مدتي هر دو ساکت مانديم

    And then I asked …..

    بعد پرسيدم ...

    As the creator of people what are some of life’s lessons you want them to learn

    به عنوان خالق انسانها ، مي خواهيد آنها چه درس هايي از زندگي ياد بگيرند ؟

    پاسخ

    تا اينجا كه خيلي باحاله................