They rush to grow up and then long to be children again.
عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکي را مي خورند
Yhat they lose their health to make money,
اين که سلامتي شان را صرف به دست آوردن پول مي کنند
And then lose their money to restore their health
و بعد پولشان را خرج حفظ (برگرداندن)سلامتي مي کنند
That by thinkind ankiously about the future,
اين که با نگراني نسبت به آينده
They forget the present
زمان حال را فراموششان مي شود
Such that they live in neither the present nor the future
آنچنان که ديگر نه در آينده زندگي مي کنند و نه در حال
That they live as if they will never die
ابن که چنان زندگي مي کنند که گويي هرگز نخواهند مرد
And die as if they had never lived
وچنان ميميرند که گويي هرگز زنده نبوده اند
GOD’s hand took mine and we were silent for a while…..
خدا دست هاي مرا در دست گرفت و مدتي هر دو ساکت مانديم
And then I asked …..
بعد پرسيدم ...
As the creator of people what are some of life’s lessons you want them to learn
به عنوان خالق انسانها ، مي خواهيد آنها چه درس هايي از زندگي ياد بگيرند ؟