سلام ......
ميخوام يه چيز از ته دل بگم
وقتي گفتي خودت خورشيد خودتي ........
خيلي ناراحت شدم
ميدوني قبلا گفتم الان هم مي گم خورشيد كسي نبودم ....البته شايد بودم خودم نمي دونم
ولي گلي بودم كه خورشيدم غروب كرد ....خيلي منتظرش شدم....خيلي....اشبف سشمث
اره خيلي خيلي هم اذيت شدم
تو اين مدت فقط دلم مي خواست يه لحظه فقط يه لحظه آدم هرزه اي باشم تا بتونم قضيه رو برا هميشه حلش كنم ............و ديگه عاشق نباشم بشم هرزه..........
ولي به دليل همون احساسي كه تو بخاطرش گفتي نمي خواي خورشيدتو هر روز عوض كني منم نتونستم دنبال يه خورشيد ديگه بگردم ......اين عوض كردن نبود .............نمي دونم بعضي وقتا بايد يه چيزايي داشته باشي تا خورشيد بياد و گرما بده وگر نه بالا هم اومد مثل يخ سرده و تنها چيزي كه اين وسط صدمه مي بينه تويي ......و اينكه اونو اذيت كردي......
من نتونستم خورشيدمو عوض كنم با اين كه اون بهم گفت...........
ببين وقتي گلي يه خورشيد رو ميبينه و خوشش مياد دقيقا همتراز اون خورشيد مي تونه از گل بدش بياد ...قضيه من هم اين طوري بود....
هيچوقت هم از دست گل ناراحت نيستم ...دليلش هم اينه كه تا تونسته باهام كنار اومده و اين داغونم ميكنه ......اينقده با مرامه كه مي خواد خودم سرمو بندازم پايين بعدش غروب كنه........
ميدوني بعضي وقتا اينقده برام سخته كه نمي تونم تحمل كنم ولي ميگم اگه يكي ديگه بياد اينطوري صاف وساده دوسش نخواهم داشت و شروع مي كنم به هرزگي پس يكم سختي بكشم بهتره تا اين احساس قشنگ رو به باد دادن................نيگرش مي دارم به كسي مي دم كه لياقتشو داشته باشه نه هر كسي كه بهم لبخند بزنه....
منظورم هم اين نبود كه هر روز يه خورشيد عوض كن منظورم اين بود كه اگه ديدي خورشيدت برات گرما نداره (لياقت تو رو نداره) خريته ادامه بدي چون به هم وابسته ميشين و بدون اينكه خودت بخواهي از خيلي چيزات مي گذري از غرور و اعتماد هم مايه ميذاري تا اينكه به بن يست ميرسي و ................شكستي مهيب و افسردگي و اين آخرش اين جمله كه همه گل ها و همه خورشيد ها يكي ان و همه نامردن...................ولي بگم كه نه اشتباهه .........
و اون اشتباه راهيه كه رفتيم نه چيزي ديگه...........