هر چند عاشقان قديمياز روزگار پيشين تا حالاز درس و مدرسهاز قيل و قال بيزار بوده انداما اعجاز ما همين است :ما عشق را به مدرسه برديمدر امتداد راهرويي کوتاهدر آن کتابخانهء کوچکتا باز اين کتاب قديمي راکه از کتابخانه امانت گرفته ايم- يعني همين کتاب اشارات را -با هم يکي دو لحظه بخوانيمما بي صدا مطالعه مي کرديمما کتاب را ورق مي زديمتنهاگاهي به هم نگاهي ...ناگاهانگشتهاي (( هيس ! ))مارااز هر طرف نشانه گرفتندانگارغوغاي چشمهاي من و توسکوت رادر آن کتابخانه رعايت نکرده بود ! ...