سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بازی زندگی

انگار همین دیروز بود که اولین

 صفحه ی تقویم امسال را با تمام

 احساس می نوشتم

 و آخرین جمله نوشتم امسال هم

تمام می شود و باز فقط خاطراتند

 که می مانند ،

 هر روز که می گذشت یک

 صفحه پر تر می شد و تعداد

ورقه های خالی کمتر ،

هر روز که می گذشت ورقه های

خالی را با حسرت اینکه پس کی

پر می شوند نگاه می کردم ،

 اما الآن این ورقه های پر از

نوشته هستند که با حسرت دیده

می شوند و من دلم برای تک

تک روزهایش تنگ شده است ،

فقط چند صفحه ی خالی مانده

 است ، صفحه هایی که دوست

ندارم پر شوند ، صفحه هایی که

 با پر شدنشان این روزهای به 

 یاد ماندنی را تمام می کنند .....

این صفحه های خالی هم پر می 

 شوند و باز این منم که با یک

تقویم پر از خاطره می نشینم و

 حسرت روزهای رفته 

را می خورم ......

 


نوشته شده در پنج شنبه 88/12/20ساعت 2:17 عصر توسط ستاره نظرات ( ) | |

دیروز

   ما زندگی را

        به بازی گرفتیم

امروز ، او

   ما را ....

فردا ؟

 


نوشته شده در پنج شنبه 88/12/6ساعت 7:26 عصر توسط ستاره نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت